شهید خلبان بیژن فعلی

شهید خلبان بیژن فعلی

ببار ای ابر بهار . با دلم گریه کن .به یاد عاشقای این دیار. به یاد عاشقای بی مزار .به هر لیلی چون مجنون ببار ای بارون.....
شهید خلبان بیژن فعلی

شهید خلبان بیژن فعلی

ببار ای ابر بهار . با دلم گریه کن .به یاد عاشقای این دیار. به یاد عاشقای بی مزار .به هر لیلی چون مجنون ببار ای بارون.....

یادمان یاران بی نام

 

وقتی تو نیستی دستانم بوسعت فاصله ها خالیست.
وبه غریبی یک پرنده درشانه شب تنها!
وقتی تونیستی چشمانم طعم باران میگیرد وپرنده های زخم خورده به اشک دسته دسته ازانتظار نشینی چشمانم برمیخیزندودرانسوی گونه هادست وپا میزنند.
وقتی تو نیستی روح خسته ام تب میکندولحن معصوم احساسم لب به هذیان میگشاید...وقتی بی توماندن سخت ازارم میدهد.زانوهای انتظارم سست میشود/همه قلم های صبرم میشکندوجوهر تحملم میخشکد.باورتلخ نبودنت تاوان کدامین گناه است که پس میدهم؟اخربمن بگو...طاقتم زردشد..چراگیاه امدنت نمی روید!؟  امیر رضا


نظرات 3 + ارسال نظر
ماندانا یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://صهمwildtigress.blogsky.com

سلام اول اون عزیز تنها به شما تعلق ندارد به همه بچه هایی که با جنگ بزرگ شدند هم تعلق دارد یه جورایی هم با هم همرشته هستیم وبلاگت یه جورایی خاطرات بچگی های منو داره که به جای اینکه با عروسک باربی بزرگ بشیم با ترس و دلهره و صدای بمبو موشک بزرگ شدیم الانم همون دلهره ها باهامون هست

مرصی از نظرتون ، 100 البته که همینطور اما اینروزا تو دنیائی که ما در اون زندگی میکنیم کم کم خیلی حرمتا دار رنگ می بازن - اگر من این وبلاگ رو درست کردم و هر از گاهی یک دستی به سر و گوشش میکشم برای دل خودمه تا یادم نره ... هنوز چشم انتظارشم . کاش 1 روز خودش بیاد نظر بده و بگه من برگشتم .

رضا یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:01 ب.ظ

وقتی تو نیستی دستانم بوسعت فاصله ها خالیست.
وبه غریبی یک پرنده درشانه شب تنها!
وقتی تونیستی چشمانم طعم باران میگیرد وپرنده های زخم خورده به اشک دسته دسته ازانتظار نشینی چشمانم برمیخیزندودرانسوی گونه هادست وپا میزنند.
وقتی تو نیستی روح خسته ام تب میکندولحن معصوم احساسم لب به هذیان میگشاید...وقتی بی توماندن سخت ازارم میدهد.زانوهای انتظارم سست میشود/همه قلم های صبرم میشکندوجوهر تحملم میخشکد.باورتلخ نبودنت تاوان کدامین گناه است که پس میدهم؟اخربمن بگو...طاقتم زردشد..چراگیاه امدنت نمی روید!؟ رضا

سایه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ق.ظ

انکه مست امدودستی به دل مازد و رفت
دراین خانه ندانم به چه سودازد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بردراین خانه تنها زد و رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد