- » شهریور 1396 (5)
- » مرداد 1396 (1)
- » خرداد 1395 (1)
- » دی 1394 (1)
- » فروردین 1394 (1)
- » آذر 1393 (1)
- » شهریور 1393 (2)
- » تیر 1393 (2)
- » اردیبهشت 1393 (1)
- » اسفند 1392 (1)
- » بهمن 1392 (1)
- » دی 1392 (2)
- » آذر 1392 (1)
- » مهر 1392 (1)
- » شهریور 1392 (1)
- » فروردین 1392 (1)
- » اسفند 1391 (1)
- » آبان 1391 (1)
- » اردیبهشت 1391 (5)
- » فروردین 1391 (2)
- » مهر 1390 (1)
- » شهریور 1390 (1)
- » آبان 1389 (2)
- » مرداد 1389 (1)
- » دی 1388 (7)
- » خرداد 1388 (1)
- » اردیبهشت 1388 (2)
یادمان یاران بی نام
وبه غریبی یک پرنده درشانه شب تنها!
وقتی تونیستی چشمانم طعم باران میگیرد وپرنده های زخم خورده به اشک دسته دسته ازانتظار نشینی چشمانم برمیخیزندودرانسوی گونه هادست وپا میزنند.
وقتی تو نیستی روح خسته ام تب میکندولحن معصوم احساسم لب به هذیان میگشاید...وقتی بی توماندن سخت ازارم میدهد.زانوهای انتظارم سست میشود/همه قلم های صبرم میشکندوجوهر تحملم میخشکد.باورتلخ نبودنت تاوان کدامین گناه است که پس میدهم؟اخربمن بگو...طاقتم زردشد..چراگیاه امدنت نمی روید!؟ امیر رضا

مرصی از نظرتون ، 100 البته که همینطور اما اینروزا تو دنیائی که ما در اون زندگی میکنیم کم کم خیلی حرمتا دار رنگ می بازن - اگر من این وبلاگ رو درست کردم و هر از گاهی یک دستی به سر و گوشش میکشم برای دل خودمه تا یادم نره ... هنوز چشم انتظارشم . کاش 1 روز خودش بیاد نظر بده و بگه من برگشتم .
وبه غریبی یک پرنده درشانه شب تنها!
وقتی تونیستی چشمانم طعم باران میگیرد وپرنده های زخم خورده به اشک دسته دسته ازانتظار نشینی چشمانم برمیخیزندودرانسوی گونه هادست وپا میزنند.
وقتی تو نیستی روح خسته ام تب میکندولحن معصوم احساسم لب به هذیان میگشاید...وقتی بی توماندن سخت ازارم میدهد.زانوهای انتظارم سست میشود/همه قلم های صبرم میشکندوجوهر تحملم میخشکد.باورتلخ نبودنت تاوان کدامین گناه است که پس میدهم؟اخربمن بگو...طاقتم زردشد..چراگیاه امدنت نمی روید!؟ رضا
دراین خانه ندانم به چه سودازد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بردراین خانه تنها زد و رفت